کافیشاپ باملند سمیرم
302حاج حسین را اکثر سمیرمی ها به یاد دارند. جوان ها و نوجوان ها هم می شناسندش اما نه با نام قبلی اش. 3-2 حاج حسین میدانم سنش زیاد است شما هم می دانید اما اگر الان ببینیدش باورتان نمی شود، از روز اولش هم جوان تر شده و خوشکل تر. تازه شغلش را هم عوض کرده. جاده را کنار گذاشته و شغل ثابتی در محله ی قلعه گرفته و اسم و رسمی درآورده. البته 302 حاج حسین از همان ابتدا هم اسم و رسم دار بود. مثل ما نبود که کسی نشناسدمان. 302 حاج حسین زمانی جاده سمیرم اصفهان را عین کف دستش می شناخت و حتی چشم بسته می رفت و می آمد. مسافرانش یا دانشجو بودند یا بیمار و گرفتار بیمارستان های اصفهان. حالا بعضی از آن مسافران مثل من پیر شده اند و بعضی هم از دنیا رفته اند. 302 حاج حسین کارش را بلد بود همچین که متوجه شد اتوبوس های جدید پا به جاده ها گذاشته اند خودش را بازنشسته کرد. مدتی گوشه نشین شد و با همه قطع رابطه کرد. پیر و فرسوده شده بود و دکترها میگفتند افسردگی گرفته تا اینکه یک روز جوانی خوش ذوق و باانرژی به نام حسن رفت سراغش و پیشنهاد شغل جدید و زندگی جدیدی را به 302 داد.
پیشنهاد جذاب حسن 302 را قلقلک میکرد و انگار همچون روزنه ی نوری از پنجره ها بر قلبش تابید و قلبش شروع کرد به ضربان سریع و افسردگی از پنجره های نیمه بازش خارج شد و موتورش دستور صادر که پیشنهاد حسن را بپذیرد. حسن پزشک نبود اما همچون طبیبی دلسوز 302 حاج حسین را درمان کرد و آن را تبدیل به عروسی زیبا کرد که از روز اولش هم زیباتر شد و جوان تر. شغل جدید 302 متفاوت بود با شغل قبلی اش اما شباهتی داشت که برای 302 بسیار خوشایند بود. 302 حاج حسین زمانی گوش شنوایی بود برای مسافران جاده و امروز گوش شنوایی است برای مشتریان کافیشاپ.
راستی تا یادم نرفته 302 حاج حسین نامش را به باملند تغییر داده و دیگر همه او را با نام جدیدش صدا میزنند. اگر قبلا مسافر 302 حاج حسین یا همان باملند امروزی بوده ای حتما بهش سر بزن حتما تو را خواهد شناخت همانطور که مرا شناخت و برایم چشمک زد. اگر قبلا مسافرش نبوده ای باز هم بهش سر بزن و با خوردن قهوه یا آش یا هر چیز دیگری بابا دوستی را باز کن که دوستی با باملند از افتخارات است.