در ادبیات کهنسال ما واژه آینه بسیار به کار برده شده، همهجا آینه نماینده صفا، پاکی، بیریایی، راستی و راستگویی است. دلهای پاک و ضمیرهای روشن به آینه شبیه شدهاند.
به عکس هرگاه خواستهاند از دلهای پرکینه و مغزهای نادرست و کج فکر سخن به میان آورند، آنها را به آینه زنگ خورده تشبیه کردهاند. بد نیست بر آنچه گفته شد شواهدی بیاوریم.
سعدی شیرین سخن، سخت دلتنگ از کم ارجی خود نزد یار مینالد و میگوید:
بخت آینه ندارم که در او مینگری خاک بازار نیرزم که بر او میگذری
آینه اغلب در شعر شعرا نماینده راستگویی است و آنچه در برابر او قرار میگیرد، همان را نشان میدهد نه زشتتر و نه زیباتر:
تا چه شکلی تو در آینه همان خواهی دید شاهد آینه تست، ار نظر هوش کنی
چنانکه گفتیم آینهای که همیشه مظهر پاکی و صفا است و چون زنگار گرفت نشانه تیرگی و آنگاه به دلهای خالی از مهر و صفا مانند میشود. چه همانگونه که آینه زنگ خورده نمیتواند جلوهگاه جمال باشد، دل خالی از صفا نمیتواند آینه حقیقت و تجلی نور خدایی شود. سعدی چه خوش میگوید:
دل آینه صورت غیبست ولیکن شرطست که بر آینه زنگار نباشد
بیگمان از آن روزگار که بشر پا به عرصه وجود گذاشت، احتیاج به آینه را حس کرد. این احتیاج روزبهروز فزونی گرفت و برای رفع این نیاز بشر اولیه از آینهای که طبیعتدر اختیار او گذاشته بود، یعنی آب استفاده کرد. باید دانست که همین آب بشر را به شناختن آینه رهنمون شد و به داشتن آن حریص ساخت.
اگر به نظر بیاوریم که انسانهای اولیه برای نوشیدن آب ناچار بودند به داخل نهر یا حوضچههای طبیعی خم شوند، درمییابیم که از کجا بشر به خاصیت انعکاس تصویر پیبرد و به داشتن وسیلهای که بتواند صورت خود را بهراحتی در آن ببیند علاقهمند شد. این آرزوی بشر زمانی که فلزات کشف شدند، جامه عمل پوشید. کشف فلزات بهخصوص مس سبب شد که اولین آینه همراه با سایر ابزار فلزی به دست بشر ساخته شود. بنابراین باید گفت بشر عصر مس مخترع آینه بوده است. در ایران قدیمیترین آینه از حفریات سیلک (نزدیک کاشان) به دست آمده. این آینهها عبارتاند از صفحات مدوری از مس که اطراف آن اندکی برآمده ساخته شده و فاقد دستهاند. به این ترتیب از حدود هزاره چهارم قبل از میلاد ساختن آینه در ایران آغاز شده است.