مشاهیر سمیرم

مشاهیر سمیرم (8)

محمد باقر نقاش باشی سمیرمی

21, -2641 نوشته شده توسط سمیرمی

محمدباقر نقاش باشی؛ نقاش و سراینده سمیرمی مقید به آداب و احکام شرع و مذهب بود؛ او در طبیعت سازی قوی دست بود، در سال ۱۳۵۱ چشم از جهان فروبست و در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.

 تخت فولاد در گوشه‌ای دنج از شهر اصفهان محل دفن بزرگان و شخصیت‌های بزرگ مذهبی، علمی، فرهنگی و هنری است که مردم از سراسر ایران برای زیارت آنها به این مکان مراجعه می‌کنند.

محمد باقر نقاش‌باشی سمیرمی؛ نقاش، قلمدان ساز، سراینده است و متولد دهنو از توابع سمیرمِ سفلی در نزدیکی قمشه (شهرضای فعلی) در جنوب غربی اصفهان است. او در نقاشی از طبیعت سازان و چهره پردازانِ سرآمدِ پایان دوره قاجار و آفریننده آثار ماندگار در مجموعه‌های عمومی و خصوصی در رشته‌های گوناگون، هنر نگارگری از قبیل تابلوی رنگ و روغن، آبرنگ، سیاه قلم، طراحی، شبیه پردازی، جانورسازی و قلمدان پردازی با رنگ و روغن به شمار می‌آید.

دلیل لقب علی اصغر به نقاش‌باشی

پدرش علی اصغر، به ظاهر در ابتدا باغبان ظل السلطان بوده و بعدها به پیشه چاپخانه، اشتغال ورزیده است. مادرش ملا اشرف نام داشته و برادرش مرتضی بوده که بعداً در طب گیاهی مهارت یافت. مادرش پس از فوت شوهر، با خاندان بروجنی پیوند یافت که محمدباقر، از این پیوند نیز دو برادر ناتنی پیدا کرد. نقاش‌باشی، خود نیز 4 فرزند داشت که نام عبدالودود (بزرگترین آنها) به عنوان وصی او در یادداشت‌هایش ثبت شده است.

احتمالا لقب «نقاش‌باشی» را از ظل‌السلطان، حدود دهه نخست سده چهاردهم دریافت کرد و این امضا در پای معدودی از تابلوهایش دیده می‌شود. به ظاهر فردی گوشه گیر و منزوی بوده و از همین رو، اطلاعات زندگی او آمیخته با حدس و گمان‌های فراوانی است. از جمله این‌که او در اوان نوجوانی، پس از بروز استعداد نقاشی خود، مورد توجه مسعود میرزا ظل‌السلطان واقع می‌شود و اندک اندک، در دستگاه او جایگاهی برای خود فراهم می‌کند.

 

شاهزاده نیز که برای خود دستگاهی چون دربار تهران فراهم ساخته بود؛ او را تشویق می‌کند و حتی از وی می‌خواهد که چون کمال‌الملک به فرنگ رود و تکمیل هنر کند و به او لقب نقاش‌باشی عطا می‌کند.

از تصویری که سمیرمی از روی عکس شاهزاده؛ که اثر ارنست هولستر و نخستین عکس اوست؛ شبیه سازی کرده، می‌توان دریافت که توجه او را سخت برانگیخته و مسعودمیرزای علاقمند به عکاسی را به خود متمایل‌تر کرده است.

نقاش‌باشی مقید به آداب و احکام شرع و مذهب بود

نوشته‌اند: «او مردی سالم و سرزنده بود و اغلب، ریش خود را حنا می‌بست و به لهجه محلی صحبت می‌کرد» و مقید به آداب و احکام شرع و مذهب بود و مطابق قولی، به خاطر همین تعصب، از سفر پیشنهادی شاهزاده به فرنگ، خودداری ورزید و مورد غضب او واقع شده است.

در باب قوت نقاشی و نقد آثار او، مطالب چندانی جز اندکی تعارف و مبالغه‌های معمولی و نکاتی پراکنده در دست نیست. از جمله به واسطه هم عصر بودن او با کمال الملک نوشته‌اند: «این دو، به صورتی، در سبک یکدیگر مؤثر بوده‌اند». استاد همایی نوشته: «در نقاشی، آیتی بود و ما او را دیده بودی».

درباره استاد اولیه او، چه در نقاشی‌های معمول و چه در تصاویر قلمدان‌ها نیز در منابع، چنین آمده که طبیعت زیبا و بکر زادگاهش اصلی‌ترین مایه و مشوق او بود. بنابراین نامی از معلمی در منابع برای او دیده نمی‌شود.

 

آثار ماندگار نقاش باشی

تابلوهای کم نظیر او که هم اکنون موجود است، عبارت است از: شمایل حضرت علی (ع) و حسنین(ع)، پیرمرد دستار به سر، ظل السلطان، تصویر شیخ محمدعلی ثقه‌الاسلام نجفی، رضا نواب ثانی، سید مسیح چهارسویی، نورعلیشاه، زن جوان روستایی، شیرهای دشت ارژن فارس، تصویر حسین قلی خان ایلخانی، منظره کشتزار و حیوانات، شمایل شاهزاده‌های قاجار، زن و طفل و طوطی بر شاخسار. این مجموعه چنان جذاب شد که بعدها تابلوهای دیگری را نیز بدو منسوب کردند.

سمیرمی با استادان نقاشیِ هم عصرِ خود مانند «میرزا آقا امامی»، «صنیع همایون» و «حاج مصورالملکی»، ارتباط و آشنایی نزدیک داشته و به ویژه با امامی صمیمانه دوست بوده است؛ ولی برخلاف آنان که در مینیاتورسازی، اشتهار داشته‌اند، او در طبیعت سازی قوی دست بوده است.

قلمدان‌های ساخت او نیز منحصر به فرد بوده و خواستار فراوان داشته است. او در این فن  دارای سبکی مستقل و شناخته شده است. به طوری که هر قلمدان شناسی، به محض دیدن کار؛ هر چند بدون رقم باشد- هنر وی را خواهد شناخت.


همچنین گفته‌اند که او « گاهی تصویر تمام قد "نورعلیشاه" را که از عرفای مشهور قرن سیزدهم و از چهره زیبا و محبوبیت بسیار برخوردار بوده بر روی قلمدان نشان می‌داده است. تجسم منظره غروب خورشید و شفق زیبا نیز مورد علاقة سمیرمی بوده و در این نقش آفرینی ذوقی سرشار و دستی قوی داشته است. قلمدان‌هایی نیز از وی دیده شد که به جای یک صورت، چند صورت زن بر روی آنها نقش بسته است. قلمدان‌های سمیرمی همواره ارزنده و ممتاز و مطبوع طبع هنردوستان بوده و حتی در اروپا نیز معرف هنرمندی آن شادروان شده است.

ابن محمد حسن بن حسین شیرازى اصفهانى. عالم جلیل، و مجتهد بارع، و فقیه جامع، در 1270 درونک سمیرم متولد، و در 28 رمضان المبارک 1352 در طهران وفات یافته، در قم مدفون گردید. مقدمات علوم را در مولد خویش آموخته، جهت تکمیل به اصفهان مهاجرت کرده، به درس حاج شیخ محمد باقر نجفى و حاج میرزا بدیع درب امامى و دیگران حاضر شده؛ سپس به نجف مهاجرت نموده، در محضر شیخ لطف الله مازندرانى و حاج شیخ زین العابدین مازندرانى سالها حاضر شده، و به درس میرزاى بزرگ شیرازى حاج میرزا محمد حسن، و میرزاى رشتى حاج میرزا حبیب الله نیز حاضر شده تا به مقامات عالیهى علم وایقان رسید. در موقع مشروطیت ایران جزو یاران آقا سید محمد کاظم یزدى بوده، و در نجف از طرف برخى از طلاب رنجها دیده، به ایران مراجعت نموده، در شیراز ساکن شده، در 1342 به اصفهان آمده، مدت دو سال ساکن شده، و به درس و بحث و اقامهى جماعت پرداخته؛ سپس به طهران رفته و در آنجا ساکن گردیده و به ترویج دین و نشر احکام از راه مسجد و منبر و تألیف کتب پرداخته، تا سرانجام در آنجا وفات یافت. اولادش در شهرضا و طهران ساکن مىباشند، و مرحوم حجه الاسلام حاج سید هدایت الله تقوى معروف به آیه الله تقوى فرزند ارشد ایشان در طهران ساکن، و در سال 1386 وفات یافت

www.semiromi.ir.